Friday 24 January 2014

بیکاری و بیکارگی




جناب لری سامرز چند روز پیش جلسه ای داشته برای اقتصاد دانان امریکایی در موسسه ملی تحقیقات اقتصادی. صحبت در باره بیکاری بوده: اینکه آیا تکنولوژی موجبات بیکاری بیشتر را فراهم می کند؟ او بسیار نگران بوده که بله، این بار واقعا تکنولوژی دارد کار دست نیروی کار می دهد. آمار بیکاری رو به افزایش است. این نموداری که او به شرکت کنندگان نشان داده این است:


خط آبی آمار بیکاری (unemployment) و امتداد آن پیشبینی بیکاری را نشان می دهد از سال 1950 تا 2010 و بعد از آن. میانگین خط تقریبا ثابت مانده، با اینکه بالا و پایین هم زیاد رفته. البته می دانیم که مشکلی که شاخص بیکاری دارد این است که تنها شامل کسانی می شود که به شکل "فعالانه" دنبال کار می گردند ولی کار پیدا نمی کنند. در نتیجه اگر کسانی کلا مایوس شوند از گشتن به دنبال کار، یا اصلا حوصله دنبال کار رفتن را نداشته باشند، جزو آمار بیکاری شمرده نمی شوند. پس مورد نگران کننده خط آبی نیست بلکه خط قرمز است: این نمودار درصدی از مردان بین 25 و 54 سال را نشان می دهد که نه کار دارند و نه دنبال کار می گردند. یعنی به معنای اصیل کلمه برایشان هم مهم نیست که کاری داشته باشند که بخواهند دنبالش بکردند (کسری از این مردان مشکلات ناتوانایی های فیزیکی دارند، ولی این کسر در ظول سالها زیاد نشده، بر خلاف خود این گروه ظاهرا از کار گریز که دارد از 15 درصد هم رد می کند). چطور این اتفاق افتاده؟ آیا این به خاطر ظهور فناوری های پیشرفته است؟

جان کوکران (John Cochrane) از دانشگاه شیکاگو معتقد است که این طور نیست. در یادداشتی که دیروز بر وضع و حال این دو نمودار نوشته به نکته های جالبی اشاره می کند: نمودار آبی همان بیکاری (unemployment)  باشد، اسم نمودار قرمز را می گذارد (non-employment)  که اگر بشود ترجمه اش کرد، من علی الحساب اسمش را می گذارم "بیکارگی". بحث این است که  اگر تکنولوژی میزان تقاضا را برای نیروی کار کم کرده، انتظار نمی رود که نرخ بیکارگی (یا بیکاری) افزایش پیدا کند، بلکه انتظار این است که عدم توازن بین عرضه و تقاضا منجر به کاهش دستمزد ها بشود. همین پدیده هم در طور بحران های قبلی بوده: مثلا در حین رکود بزرگ نرخ دستمزد افت شدیدی داشته به خاطر کاهش تقاضا برای کار و زیادگی عرضه. ولی مردان بین 25 و 54 بسیار  سخت کار می کرده اند، البته با دستمزد فوق العاده کم. در کشور های فقیری که نیروی کار فراوان است و دستمزد اندک، مثل بنگلادش، هم مردان در این گروه سنی با وجود حقوق پایین در خانه نمی نشینند.

پس چه چیزی شاخص بیکارگی را در این حد بالا برده؟ یا به طور دقیق تر چه چیزی انگیزه جستن کار را از بخش قابل توجهی از مردان در سن کار گرفته؟ کوکران می گوید که بخشی از این پدیده به خاطر وجود سیستم تامین اجتماعی و وجود حقوق بیکاری و بیمه است. "این نظام ها که به تدریج برای حفظ نیروی کار از عواقب مهیب بحران های مالی به وجود آمده، کاری کرده که بحران اخیر بیش از هشت سال تمام کش پیدا کند". همچنین نکته دیگر این است که وجود این چنین نظام بخور و نمیر پروری باعث می شود گروهی از وام گیرندگان روی درآمد کمشان حساب کنند که باعث شود وام دهندگان بخشی از تسهیلات را بر آنها ببخشند.

کتاب تازه ای که این بحث ها را با دقت اعجاب انگیزی طرح کرده  اسمش هست "رکودِ باز-توزیع" یا redistribution recession.  بحث هم این است که سیاست های باز توزیع نتایج مورد نظر را نمی دهند و نداده اند، بلکه مردم را تنبل کرده و تولید را کاهش داده اند. در هر صورت از وقتی بحران 2007-2008  با انفجارش و ترکش های هنوز توی هوا معلقش این همه خسارت و بیکاری بار آوره، باز توزیع و شبکه های حمایت اجتماعی خریداران بیشتری دارند. ولی همچنان لیبرال ها چیز های تازه پیدا می کنند.

_______________________________________________________________

قبل از هر چیز، من نه با این ایده موافقم و نه مخالف، چرا که برایم تازگی دارد، ولی مطمئنم ارزش طرح شدن و بحث دارد، از هر سو که حالا نگاهش بکنیم.