Sunday 14 August 2016

صدا های اینجا و آنجا


در مونترآل که رادیو را روشن می کنی همه جور موزیک هست:‌ دو تا کانال کلاسیک عالی دارد. دو-سه تا جز که با کارهاش با دقت فراوان انتخاب می شود. آنقدر که می نشستم و کار ها را پیدا می کردم و بار ها باید می شنیدم. یک کانال داشت که موزیک به هر زبانی پخش می کرد. کارش موسیقی ملل بود:‌ افریقا و هند و فرانسه و همین کبک  و بقیه کانادا. و باز هم جز خوب و پاپ خوب. یک کانال داشت که یونانی پخش می کرد و اسمش مایک رادیو بود. رادیو کلاسیک هایش عالی بودند. نه تنها کلاسیک و رومانتیک و مدرن فراوان داشت، بلکه از آهنگساز های متاخری که به سبک کلاسیک و رومانتیک می سازند و می نویسند هم بسیار پخش می کرد. شاهکار هایی مثل فرشته  ای که می گذرد از آلن لفور (همین زیر ویدئویش را می گذارم). بگیر و ادامه بده. شنبه بعد از ظهر دو تا از این رادیو ها شاهکار هایشان را می گذاشتند. می نشستم کتاب می خواندم و اینها کار هایی پخش می کردند که رسما آدم را دیوانه می کرد. ...


فیلادلفیا:‌ کلی جستجو کرده ام. تقریبا همه رادیو ها یک چیز پخش می کنند:‌ پاپ روز. پر فروشها و معروفها و همین. یکی دو کانال رپ و هیپ هاپ هست که آنها هم وسط کار رها می کنند پاپ روز پخش می کنند. توی تاکسی می نشینی همین موزیک است توی مغازه همین است توی خانه همین است. همین طور پنج شش تا کار است که همه روز صدای همین هاست. دنیای همین هاست. همه همین ها را زیر لب زمزمه می کنند بدون اینکه بدانند. همیشه توی ماشین. فرمان را می چرخانی و موزیک تکراری را زمزمه می کنی. اگر سی دی هایم نبود و اسپاتیفای نبود و دسترسی اینترنتی به رادیو های مونترآل نبود سکوت را قطعا ترجیح می دادم.

یا موفقی که صدایت همه جا هست. یا مطلقا نیستی. بازار صدا ها بسیار شلوغ است ولی بسیار کم عمق. این هم از تصمیم بازار در تخصیص بهینه ی موزیک که رسما خرابکاری از آب در آمده..

زندگی به پیش می رود و باید رفت. ترجیحات زمان واضح اند. می گویند که شکل زندگی را باید انتخاب کرد و تلاش کنی به اندازه کافی می شود. ولی کاملا هم این طور نیست. جای درست می خواهد. گاهی حتی تلاش بسیار، دور می کند و نا ممکن.