Tuesday 10 January 2012

تحریم های اقتصادی به عنوان سلاح کشتار جمعی


شاید تا همین اواخر که اثر، هر چند شاید روانی، تحریم ها قیمت دلار را با شدت و حدت تکان داد و به در و دیوار پرتاب کرد، اثرات حقیقی و کمر شکن آن برای بسیاری از ما باور کردنی نبود. به باور من، تحریم اقتصادی آن هم با این بی رحمی و تیز دندانی، جنایت و کشتاری تمام عیار است و نه تنها می شود اثرات شوم  آن را از پیش به سادگی حدس زد، بلکه میزان کشتار اجتناب ناپدیز آن، از تمام اقشار و سنین، بار ها و بار ها در تاریخ تکرار شده است. باز هم برای من حیرت آور است که چرا وقتی بر طبل جنگ کوبیده می شود، همه دست به قلم می برند تا در رد آن و غیب گویی از خطراتش، در و گهری ریخته باشند، ولی در موقع تحریم، که بلکه خساراتی جدی تر و بی رحمانه تر دارد، همه سکوت بر می گزینند.

در اینجا صرفا می خواهم بخشی از پاراگرافهای کتاب "به من دروغ نگو" را بگذارم که به طور اتفاقی در آخرین سفرم به ایران خریدم: در باره تحریم عراق و اثرات تاسف بر انگیز آن بر زندگی مردم، و بویژه کودکان عراقی. مرگ روزانه آنها آنچنان پر تعداد و بی رحمانه بوده است که جان هر خواننده ای را به درد می آورد. این حقیقت، در کنار تحریم های کور، خود خواهانه و غیر قابل قبولی که جان انسان های بی گناه را به سیاهی، درد و اندوه مبتلا می کند را با هیچ بهانه ای نمی توان توجیه کرد. جان هیچ کس بر جان دیگری برتر نیست و همان طور که "ویتگنشتاین" می گوید: بزرگترین درد و اندوه، درد و اندوه هر موجود انسانی است: غیر قابل جمع کردن، سر شکستن یا مسامحه. امیدوارم سایه شوم و هراس انگیز تحریم ها به سرعت از سر ایران رخت برچیند. این هم خلاصه یک فصل خاص از کتاب مزبور:

"...مسئولان امریکایی و بریتانیایی می دانستند که محاصره اقتصادی و انسانی عراق، که از زمان تحمیلش در اوت 1990 آن را به پیش برده بودند، بر ملتی که تقریبا به طور کامل بر واردات متکی است، تاثیری ویرانگر خواهد داشت....

[...] در تاریخ 22 ژانویه 1991، آژانس اطلاعات دفاعی ایالات متحده گزارش داد که هیچ راه حل مناسبی وجود ندارد، مگر آن که امکانات تصفیه آب، به دلایل بشر دوستانه، از تحریم های سازمان ملل معاف شود. این گزارش انتشار بیماری های همه گیر وبا، هپاتیت و حصبه و نیز "فروپاشی کامل سامانه تصفیه آب، احتمالا ظرف شش ماه آینده" را پیش بینی کرد. اما، در واقع فقط یک ماه کافی بود تا سامانه مزبور فرو بپاشد. ماری آهتیساری، معاون دبیر کل سازمان ملل  [...] نوشت که در صورت کمک نکردن به عراق، "بدون شک، امکان دارد مردم عراق به زودی با فاجعه دیگری که در شرف وقوع است رو به رو شوند...".

او درست می گفت. هزینه های این فاجعه در حسب تلفات انسانی تکان دهنده بود. به گزارش "صندوق کودکان سازمان ملل" [یونیسف] بین سالهای 1991 و 1998 پانصد هزار کودک زیر 5 سال، ناتوان و رنجور از تبعات سوء تغذیه مزمن، آلودگی آب و نبودِ مراقبت های بهداشتی و درمانی، جان باختند [...] اگر بزرگسالان را در نظر بگیریم، تقریبا با قطعیت می توان گفت که میزان تلفات اکنون خیلی بیش از یک میلیون است"....



در ژوئن سال 2003، بیش از پنج میلیارد دلار کالاهایی که به جهات انسان دوستانه تامینشان ضرورت داشت و به تصویب "کمیته ی تحریم ها" ی سازمان ملل رسیده و بهای آنها را عراق پرداخت کرده بود، توسط دولت بوش – و با حمایت تونی بلر- بلوکه شد. این کالاها از جمله شامل اقلامی مربوط به خوراک، درمان، آب و بهداشت، کشاورزی و آموزش می شد...

[...] از جمله کالاهایی که ایالات متحده در زمستان گذشته (2001) از ورودشان به عراق جلوگیری کرد، می توان از موارد زیر نام برد: دستگاه دیالیز کلیه، تجهیزات دندان پزشکی و آتشنشانی، تانکر آب، دستگاه های تولید شیر و ماست، و دستگاههای چاپگر برای مدارس!

[...] سال گذشته (2001) ایالات متحده با این استدلال که تانکر های آب ممکن است به جای استفاده برای حمل آب، برای حمل سلاح های شیمیایی مورد استفاده قرار گیرند، مانع از اجرای قرارداد خرید و تحویل تانکر ها به عراق شد. اما کارشناسان تسلیحاتی "کمیسیون نظارت، راستی-آزمایی و بازرسی سازمان ملل" به قرارداد های تانکرهای آب اعتراضی نداشتند و اصرار می ورزیدند که آنها از نوع تانکر های آب که دارای این پوشش داخلی خاص هستند در "فهرست 1051"- یعنی کالاهایی که باید به تایید سازمان ملل متحد برسند- قرار ندارند. با وجود این ایالات متحده اصرار داشت که ورود تانکرهای آب را سد کند- و این درست در زمانی است که علت عمده مرگ و میر کودکان عراقی عدم دسترسی به آب آشامیدنی و بهداشت بود و کشور در وضعیت خشکسالی قرار داشت.

[...] اما در مارس  2001(پس از 10 سال از شروع تحریمها)، پس از انکه روزنامه وانگتن پست و خبرگزاری رویترز گزارشهایی در باره متوقف کردن واردات و تاثیر آنها بر زندگی مردم عراق منتشر کردند، ایالات متحده، بلافاصله اعلام کرد که قصدلغو ممنوعیتها را دارد.

چند ماه بعد، ایالات متحده، علنا و با شیوه ای تهاجمی، شروع به اعمال فشار برای پیشبرد پیشنهادش موسوم به "تحریمهای زیبا" کرد، که گاه از آن به عنوان "تحریم های هدفمند" یاد شده است [...] انواع کالاهایی که معمولا مورد مخالفت ایالات متحد واقع می شد، در پیشنهادجدید، تماما در طبقه بندی ای قرار می گرفت که به طور خودکار متوقف می شد...




پی نوشت: ترجمه ای که من از آن استفاده کرده ام: شهابی و نبوی، نشر اختران 1387

Tuesday 3 January 2012

اصلاح نظام مالی جهانی با نبریدن گوشت آنتونیو!

این روز ها، سایت یا روزنامه و مجله ای نیست که از لزوم باز-ساختن نظام اقتصادی ننویسد. در این آشوب، فرصت خوبی هم هست. در همین راستا و شندیدن صدا های فراوان ایده های نو، همین اواخر مقاله ای جالب خواندم در باب بخشش قرض ها در تایمز مالی. و این ایده که بخشی از باز-ساختن اقتصاد ما در بخشش (بعضا اجباری) قرض ها و دیون است. مقاله به شکلی جالبی ریشه این بخشش اجباری را در روایت ها و حکایت های قدیمی هم پیگیری کرده بود و به عنوان یک نمونه زندگی شناسی اقتصادی، این شکل ناگزیر "از بین رفتن" را هم در ساحت بحران های شخصی و هم بحران های اقتصادی-اجتماعی تصویر می کرد.

برای من این یاد آور لحظه ای معروف در "تاجر ونیزی" شکسپیر است: وقتی شایلاک، شکوه کنان و حق بر جانب به سمت آنتونیو می رود تا یک پوند از گوشت تن وی را به عنوان اجرای وثیقه بردارد. ماجرا هم از این قرار است که آنتونیو، تاجر ونیزی، برای دوستی از شایلاک تقاضای وام می کند. شایلاک، نزول خور یهودی، قبول می کند که وامی بدون بهره به وی دهد و وثیقه وام هم، یک پوند از گوشت تن خود آنتونیو قرار داده می شود. امروزه ما البته یاد گرفته ایم که شیوه های "بدنی" تر تنبیه و مجازات را با روشهای روانی- کنترلی و ذهنی تر جایگزین کنیم. مثلا در این حال، می شود جا به جایی "وثیقه ای معادل بخشی از بدن وام گیرنده" را با "از بین رفتن بخشی از اعتبار وام گیرنده" معادل سازی کرد. ایده این چرخش، به خوبی هم نشان می دهد که میزان اهمیت "اعتبار" یک نفر در جهان مالی امروز، به چه میزان است (ضرب المثلی هم هست در امریکا و کانادا که رتبه بندی اعتباری تو رسما همه چیز تو است!)  



پس به نفس افتادن اعتبار (کردیت کرانچ) که از پس بحران دو سال پیش امریکا (وام های کم اعتبار) و بحران دامن گیر و خانمان سوز پول اروپایی پیش آمد، به شکلی معادل کشتاری تمام عیار برای جمع کثیری از اعتبار سوختگان است: بیابانی پر خون از وثیفه های با کارد بریده شده. همین ابعاد وسیع استیصال و لزوم درندگی بی حاصل، در کنار درد فراوان "اجرای کامل تعهدات" آن را نا ممکن می کند. پس من فکر می کنم همین درد متکثر انسانی است که نویسنده مقاله (نا خود آگاه) به آن اشاره می کند: در بحران های پیشین اقتصادی، اجتماعی و فردی، همواره بخشی از بدهی ها بخشوده شده است. من فکر می کنم چون اصولا راه دیگری وجود ندارد، و این تن پاره انسانی هم، جز انتقام جویی و خوار داشتن دیگران، به درد کسی نمی خورد!
(پی نوشت: اثر واقعی فشار "مالی" و شوک های "اقتصادی" را در تحقیقی چند سال پیش می خواندم: به این شکل خلاصه می کرد که مغز، این آسیب های اقتصادی را مثل آسیب ها و جراحات واقعی و فیزیکی درک می کند. لینک مقاله را سعی می کنم پیدا کنم و بگذارم)

(پی نوشت دو: خوشحالم که این نقاط اتصال حیات اقتصادی، به حیات فردی و بویژه، ساحت روان و ناخود آگاه دارد خوب برقرار می شود. کشیدن طرح های آن، و نشان دادن روش شکل گیری این رابطه، در کنار نگاشت نظام روابط این و آن، اخیرا بلکه ساده تر شده است. برای من عجیب است که چرا تا به حال کسی این کار را با جدیت پی نگرفته)