Wednesday 28 December 2011

بحران مالی اروپایی 1- معمای تخصیص پول ارزان



از همان روز اولی که تصمیم گرفتم فاینانس بخوانم، بحران های مالی برام علاقه اول بوده اند. یک زمانی، البته تا حدودی خام دستانه، پروژه دوره ام بی ای را هم روی همین بحران اخیر نوشتم. فرض من در آن دوران این بود که به زودی همه چیز تمام می شود و دو باره اقتصاد به شکل عادی و طبیعیش بر می گردد: یعنی همان طور که زمانی مارکس گفته بود: بحران روشی است که سرمایه داری با آن کار می کند، نه پدیده ای که با آن نابود شود. ولی امروزه می بینم که کار ادامه دار است و مثل بحران سال 97، هر سرش را که بگیری از سوراخ دیگری بیرون می زند.

از این نوشته شروع می کنم و وضعیت این بحران ادامه دار را چند بار در هفته آپدیت می کنم. این کار را می کنم چون می دانم برای بعضی ها ممکن است جالب باشد دنبال کردن روزانه این وقایع و بویژه اگر کسی زمانی در ایران چنین اطلاعاتی را نیاز داشته باشد (همان طور که برای خود من اتفاق افتاد، دسترسی به اطلاعات روز چنین پدیده ای از ایران کار بسیار کمر شکنی است، و اغلب هم تماس درستی با این پدیده های به روز برقرار نمی شود: یا بر این باوریم که ین نظام سرمایه داری غربی به زودی به زیر می رود، یا اینکه خدا بخواهد ققطا درست می شود! در نتیجه اغلب، دید کاملی نسبت به آن وجود ندارد). در کنار آن، چیزی هم که به این مشاهدات روزانه اضافه خواهم کرد کمی نظرات شخصی است. تا چه آید از پس پرده برون!




برای امروز و نوشته اول، دو اتفاق بسیار جالب افتاده است: یک اینکه ایتالیا تقریبا به شکل موفقیت آمیزی حراج انراق قرضه شش ماهه اش را (بعد از آن همه کش و قوس و رفتن برلوسکونی) برگزار کرد و کورسویی از امید بالاخره مشاهده شد. کورسویی با عدد 3.25% بهره برای قرض شش ماهه. بد هم نیست برای این روز ها. نکته دوم (که کمی پیچیده تر هم هست) اینکه بانک مرکزی اروپا با رقم افسانه ای 500 میلیارد دلار، به بانک های اروپایی وام دهی می کند. چنین رقمی نه تنها در تاریخ بی نظیر است، بلکه برای اغلب استراتژیستهای بازار غیر قابل هضم است. یعنی اینکه کسی نمی داند این بانکها با این پول می خواهند چه کار کنند. برای مثال، وضعیت اعتباری شرکت ها و اشخاص به هیچ وجه خوب نیست (کردیت کرانچ) پس بعید است این بانک ها بتوانند به پشتوانه این پول ارزان، وام دهی ایده آل (و عادی) خود را به اشخاص و شرکت ها ادامه دهند.

دومین سوراخ دعایی که وجود دارد، همین دولت های به نفس افتاده و درب و داغان اروپایی اند: ایتالیا، اسپانیا، و شاید یونان. یعنی حدس این است که اتفاقی از این دست بیافتد: بانک ها پول ارزان را از بانک مرکزی اروپا بگیرند، و با آن بروند اوراق قرضه این دولتها را بخرند. خوبیش برای بانکها این است که پول ارزان گرفته اند و با بهره بالا سرمایه گذاری کرده اند، در حالی که دو تا بدی دارد: یک اینکه دولت ها واقعا ممکن است دیفالت کنند (بویژه ایتالیا) و بخشی از این پول بی زبان تمام و کمال بسوزد، دوم این که وقتی آن را به دولت می دهی، قطعا تخصیص غیر بهینه (در مقایسه با وام دهی مستقیم به بنگاه ها) صورت خواهد گرفت. پس باز مثل همیشه یک معمای اروپایی داریم!

 به زودی اثرات این تصمیم را آپدیت خواهم کرد همینجا. یک جوری می شود دید که وقت آن است که آگاتاکریستی های جدید، هرکول پواروهایشان را به بازارهای مالی بفرستند تا این معماهای بی پایان ذره ای شفاف تر شوند. واقعا فکر می کنم در جهان زیاده-اقتصادی امروز، جای کار دارد چنین ایده ای!

No comments:

Post a Comment